Boys.Before.Flowers
چهار شنبه 24 آبان 1398برچسب:, :: 17:11 ::  نويسنده : sarina       

 

سلام به شما دوستان به وبلاگ من خوش آمدید.این وبلاگ مخصوص پسران فراتر از

 

گل و کروه ss501 میباشد.

 

امیدوارم لحظات خوشی را در این وبلاگ داشته باشید.



دو شنبه 25 دی 1391برچسب:, :: 19:31 ::  نويسنده : sarina       

 هر کجا لرزیدی

از سفر ترسیدی 

آهسته بگو 



من خدا را دارم

 

 



جمعه 8 دی 1391برچسب:, :: 10:43 ::  نويسنده : sarina       

{«راز»}

  نمی دانم چگونه و با که گویم راز غم آلود قلب یخ

  زده ام را؟؟کدامین قلب شکسته با گرمای مهر خویش،

  ذوب ام آب خواهد شد؟؟

«رویای یبدار»

 -به دوست و همکلاسی قدیمی ام

 ساده تر از این نمی توانم بگویم دوستت دارم

 تو در باور من،تبلور آرزو های قشنگ و دوردستی.

  رویا هایی که وقتی به خواب می روم ،یکی یکی در من

 بیدار می شوند و آنگاه تو را می بینم که اول صف ایستاده ای

 و لبخند می زنی .

 

«اشتباه»

-به تو که رفیق نیمه راه شدی!

 امیدم،تنها به من بگو چه باید بکنم و نکردم؟؟

 تنها لحظه ای نگاهم کن و مردانه بگو که غیر از عمر و

 جوانی،شور و عشق دیگر چه به پای تو باید

 می ریختم؟؟من که در هر شرایطی کنارت ایستادم.........

 و شاید تنها استباهم همین اعتماد بود.

 



جمعه 8 دی 1391برچسب:, :: 10:34 ::  نويسنده : sarina       

نه به دلخوشی ها دل بسته ام

نه به بابونه ها

تنها دلخوشی ام

نگاه اطلسی توست

که در کنار دلم بوته کرده است .



چهار شنبه 6 دی 1391برچسب:, :: 20:1 ::  نويسنده : sarina       

بار الهی مگر عاشقی جرم است ؟

خطاست؟

مگر غیر تو الهه ای دیگر هم هست که از او جواب بخواهم ؟

معبودم من امشب از تو جواب می خواهم .....

من امشب آن مستی ام که پی ساقی شهر را به آشوب می کشد.

من امشب حال مادری را دارم که عصاره ی وجودش را در 9 ماهگی از بین می برند...

من آن عاشقی ام نه عشقش را جلوی چشمانش مظلومانه می کشند...

من آن خواهری هستم که برادرش را با دستان بسته و چشمانی پر از اشک از خانه جدا کردنند...

من آن پدری هستم که دخترش را جلوی چشمانم بی آبرو کردند...

من آن پسری هستم که در خانه ی خودمان ظالمان با مادرم زنا کردند...

من آن برادری هستم که مادرش را جلوی چشمان خانواده اش به دار آویختند...

یا رب با این دل شکسته دیگر چه می خواهی؟؟؟

 



شنبه 25 آذر 1391برچسب:, :: 20:41 ::  نويسنده : sarina       

 

 

  •  
  •  
  •  
  •  
  •  
  •  

 

 

به مژگــــان سیه کردی هزاران رخنه در دینــــــم
بیـــا کز چشم بیمـــارت هزاران درد برچینـــــــم
الا ای همنشـــــین دل که یارانــــت برفــت از یاد
مرا روزی مباد آن دم که بی یــاد تو بنشینــــــم
جهان پیرست و بی بنیاد ازین فرهـــادکـش فریاد
که کرد افسون و نیرنگش ملول از جان شیرینـم
ز تاب آتـــش دوری شـــدم غـرق عـرق چون گـل
بیارای باد شبگیری نسیمـی زان عرق چینـــــم
جهان فانـــی و باقــی فدای شــاهد و ساقـــی
که سلطانی عالــم را طفیــل عشـق میبینــــــم
اگر برجای من غیری گزیند دوسـت حاکم اوست
حرامم باد اگر من جان بجای دوســت بگزینـــــم
صباح الخیر زد بلبــــــل کجایی ساقیــا بر خیــــز
که غوغا میکنـد در سر خیال خواب دوشینـــــم
شب رحلت هم از بستر روم تا قصــر حورالعیـــن
اگر در وقت جان دادن تو باشب شمع بالینــــــم
حدیث آرزومنــــدی که در این نـامه ثبــــت افتاد
همانا بی غلط باشد که حافــــظ داد تلقینـــــــم

 

نیـاز کــه تـــو بــاشــی..

تـمـام مــن . . .

مـی شـود " نـیـازمـنـدیـهـا "...!!


پنج شنبه 23 آذر 1391برچسب:, :: 14:9 ::  نويسنده : sarina       

 تقدیم به ........

 
 
 
 
 
عـــــــــــاشق تــــــــنهـــا 
 
 

 

بعضی اشک ها هستن بی دلیل 
 

 

بی بهانه
 

 

یه دفعه 
 

 

عجیب ادمو اروم میکنه
 

 

به سلامتی کسی ک به
 
 
خاطر منافع تو میگه دوستت ندارم
 

 

ولی برات میمیره 
 
 
و تو تنهایی برات اشک میریزه
 
 
امیدوارم یه روزی بیای و ببینی
 
 
وبفهمی که اینو تقدیم تو کردم هـــــــــــی روزگار

 اگر مردم تابوتم را سیاه کنید تا همه بدانند سیاه بخت بودم. 

برروی سینه ام تکه یخی بگذارید تا به جای معشوقم گریه کند.

چشمانم را باز بگذارید تا همه بدانند چشم انتظار معشوقم بودم

واخرین خواسته ی من از شما این است که دستانم را ببندید تا همه بدانند خواستم ولی نتوانستم.

واپسین لحظه دیدار ، منو دست گریه نسپار ، توی تردید شب خدا نگهدار ،

اگه خوابم اگه بیدار ، تو ی این فرصت تکرار ، بگو عاشقی برای آخرین بار

به تو که فکر می کنم


بی اختیار


به حماقت خود لبخند
 می زنم


سیاه لشکری بودم


در عشق تو


و فکر می کردم بازیگر نقش اولم …


افسوس…

خداحافظ طلوعم


خداحافظ غروبم


خداحافظ تو ای تنها امیدم

 ساده است نوازش سگی ولگرد. 
شاهدِ آن بودن که 
چگونه زیر غلتکی می‌رود 
و گفتن که: «سگ من نبود». 

ساده است ستایش گلی، 
چیدنش، 
و از یاد بردن که گلدان را آب باید داد. 

ساده است بهره‌جویی از انسانی؛ 
دوست داشتنش بی‌احساس عشقی؛ 
او را به خود وانهادن 
و گفتن که: «دیگر نمی‌شناسمش». 

ساده است لغزش‌های خود را شناختن؛ 
با دیگران زیستن به حسابِ ایشان 
و گفتن که: «من اینچنین‌ا‌م». 

ساده است که چگونه می‌زییم. 
باری، 
زیستن سخت ساده است 

   بی کسی های من

 

گاه آرزو می‌کنم زورقی باشم برای تو؛ 
تا بدان‌جا برمت که می‌خواهی. 

زورقی توانا 

به تحمل باری که بر دوش داری. 
زورقی که هیچگاه واژگون نشود؛ 

به هر اندازه‌یی که ناآرام باشی؛ 

یا دریای زندگی‌ات متلاطم باشد؛ 

دریایی که در آن می‌رانی. 
پیش از آن‌که واپسین نفس را برآرم، 

پیش از آن‌که پرده فرو افتد، 

پیش از پژمردن آخرین گل، 

برآنم که زندگی کنم. 

برآنم که عشق بورزم. 

برآنم که، باشم. 

در این جهان ظلمانی، 

در این روزگار سرشار از 
فجایع، 
در این دنیای پُر از کینه، 

نزد کسانی که نیازمند منند، 

کسانی که نیازمند ایشانم، 

کسانی که ستایش انگیزند، 

تا دریابم؛ 

شگفتی کنم؛ 

باز شناسم؛ 

که‌ام؟ 

که می‌توانم باشم
، 
که می‌خواهم باشم، 

تا روزها بی‌ثمر نماند، 

ساعت‌ها جان یابد، 

لحظه‌ها گران‌بار شود، 

هنگامی که می‌خندم، 

هنگامی که می‌گریم، 

هنگامی که لب فرو می‌بندم، 

در سفرم به سوی تو، 

به سوی خود، 

به سوی خدا، 

که راهی‌ست ناشناخته 

پُر خار، ناهموار، 
راهی که ـ باری ـ 

در آن گام می‌گذارم، 
که قدم نهاده‌ام، 
و سر بازگشت ندارم. 
بی‌آنکه دیده باشم شکوفایی گل‌ها را، 
بی‌آنکه شنیده باشم خروش رودها را، 
بی‌آنکه به شگفت در آیم از زیبایی حیات. 
اکنون مرگ می‌تواند فراز آید. 
اکنون می‌توانم به راه افتم. 
آکنون می‌توانم بگویم که: 
«زندگی کرده‌ام». 



ادامه مطلب ...


چهار شنبه 22 آذر 1391برچسب:, :: 21:22 ::  نويسنده : sarina       
دو شنبه 20 آذر 1391برچسب:, :: 18:59 ::  نويسنده : sarina       

 عکس های عاشقانه با متن فارسی (۳)

عکس های عاشقانه با متن فارسی 

عکس های عاشقانه با متن فارسی (۳)

عکس های عاشقانه با متن فارسی 

عکس های عاشقانه با متن فارسی (۳)

عکس های عاشقانه با متن فارسی 

عکس های عاشقانه با متن فارسی (۳)

عکس های عاشقانه با متن فارسی عکس های عاشقانه با متن فارسی (۳)



ادامه مطلب ...


دو شنبه 20 آذر 1391برچسب:, :: 18:47 ::  نويسنده : sarina       

 فقط دستانت. . .!!!

دستانمو میگیری و میگویی گل یا پوچ؟؟

و من در دل آهسته میگویم:

فقط دستانت. . .!!!



سلامتی دلامـــون

که دلتنگ کسایی میشه

که اصلا نمیدونن دل چیــــه

 

 

خدایا نمیدانم بر خویش ببالم که تو را دارم

یا از خویش بگریزم که لیاقتت ندارم...

تو بزرگی خود به من داده ای...

و من ....


سکوت بهترین آواز من است 


 وقتی  نگاهم 


 فریاد درد میکشد ...!

دلگیر نشـــــــــــــــــــــو از آدمها ....

نیش زدن طبیعتشــــــــــــــــــــــــــــــــــــونه !!!

 

سالهاست به هوای بارانــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــی می گویند :

خــــــــــــــــــــــــــــــراب ...!!!



ادامه مطلب ...


صفحه قبل 1 2 صفحه بعد

 
درباره وبلاگ

سلام من سارینا مدیر و نویسنده این وبلاگ امیدوارم در این وبلاگ لحظات خوشی را داشته باشید.
آخرین مطالب
آرشيو وبلاگ
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان Boys.Before.Flowers و آدرس jandi.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان


ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 2
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 2
بازدید ماه : 38
بازدید کل : 9430
تعداد مطالب : 20
تعداد نظرات : 4
تعداد آنلاین : 1



Alternative content


تصاویر زیباسازی نایت اسکین